-
خدا خدای...
سهشنبه 3 مرداد 1396 22:56
دیدی خارجیا موقع نوشتن شماره تلفن بین هر چند رقم فاصله میندازن. اولا فکر میکردم این سوسول بازیا چیه؟ لابد دیدم خیلی هم خوب و با کلاسه. اصن نشونه پیشرفت و فرهنگ یکیش میتونه همین باشه. تو تلفنا و موبایلام رعایت میشه خود بخود. تنبلی باعث پیشرفت میشه. همین کیبورد ی که من دارم باهاش تایپ میکنم...خلاصه... حتما شنیدین که...
-
جماعت من دیگه حوصله ندارم...
یکشنبه 13 فروردین 1396 15:45
به خوب امید و از بد دیگه گله ندارم...
-
ور تیر بلا بارد دیوانه نپرهیزد...
یکشنبه 5 دی 1395 01:25
چقد زود اینجا از رونق افتاد. خیلی حرف دارم که بزنم. خیلی کار دارم که بکنم. خیلی فکر تو سرمه، ولی فرصتم خیلی کمه. اونکه رفته دیگه هیچ وقت نمیاد... (خب، حالا که حرف از داریوش کبیر شد، بذارین این شعر رو براتون توضیح بدم که جنبه آموزشی هم داره و خودمم تازه یاد گرفتم. تو یه کار قدیمیش میگه: روزی که تو رو دیدم موهاتو بافته...
-
دلم گرفته...
یکشنبه 28 آذر 1395 23:45
اینروزا (بذارید منم گاهی روزنوشت بنویسم) خیلی ذهنم درگیره. خیلی دارم سعی میکنم به زندگی خوش بین باشم. الان هم دارم بی مقدمه مینویسم. از آدما خسته، و از روزگار. من فکر میکنم زندگی باید قشنگتر از اینا باشه. ولی زمان میخوام. بیشتر ازین محتویات ذهن خسته ام رو بیرون نمیریزم. مواظب مهربونیاتون باشین. حال من حال به گلدون...
-
مخدر؟!
شنبه 20 آذر 1395 23:41
آقا من از اولشم میدونستم اعتیاد متعلق به مخدرجات نیس فقط. ینی به طور ملموسی میشه دید که ما و اطرافیانمون چه راحت معتاد میشیم. همین تلگرام! یا اینیستا! خیلیامون من جمله حقیر سراپا تقصیر، بهش معتادیم و حتی نمیدونیم! تازه هم که بدونیم ، نمیگیم معتادشیم، میگیم عادت کردیم ولی هر وقت بخوایم میتونیم خودمون رو کنترل کنیم، یا...
-
شادی های کوچک (شادیک!)
یکشنبه 14 آذر 1395 23:30
یادمه بچه بودم،(تو گذشته های دور...اون زمان که قلب ما پر بود از شادی و شور!)* رفته بودیم خونه مامان بزرگم. خونشون قدیمی و کوچیک بود. یه اتاق طبقه بالا داشتن که اتاق مهمونی و عید و خلاصه اتاق تر و تمیز و شیکشون بود. اون وقتا همه بچه هاش رفته بودن سر خونه زندگی شون و فقط عمو کوچیکم تو خونه بود. ینی مجرد بود. اون روز رو...
-
دنیای مترسک زده ام کاه گرفته*...
یکشنبه 23 آبان 1395 23:15
واو پسر اینجا چقد خاک گرفته...! اُهُ اُهُ اُهُم...یه گرد گیری حسابی باید انجام بدم اینجا ...پوفف! ، نباید به چیزی دست بزنم، خاک بلند میشه میزنه تو حلقم... خب بسه دیگه نمیخواد مث این رمان نویسای حرفه ای تصویر سازی کنم. عارضم خدمتتون که! چقد خوبه بعد مدت ها که میای به شهر خودت، شهر کوچیک خودت. و تو اتاق خودت خلوت میکنی...
-
بدو بخون که یار اتا!
جمعه 2 مهر 1395 13:39
بدو بخون که یار اَتا یمبو سئنه همو شه سوار اَتا یمـبو سئـنه درد از جُونت دراَبو یمبو سئنه نغمه بهار اتا یمبـو سئـنه ای مای ما هیله یمـبو سئـنه همجا امن و امان یمبـو سـئنه شو توا هرجا بمون یمبـو سـئنه راه و پاک و مطمئن یمبـو سـئنه حرف هیچ کس نی گرون یمـبو سئـنه ای مای ما هیله یمـبو سـئنه هویله هویله هویله به شر شیطون...
-
خوبی زنی بود که بوی سیگار میداد...*
پنجشنبه 11 شهریور 1395 00:07
عموی بزرگترین من از عموی بعدیش خیلی بزرگ تر بود. حالا نپرسید چرا! هفت هشت ده تا هم بچه داشت. خودش که فوت کرده ، خیلی وقته، ولی بچه هاش که همسن عمو هام هستن، هر سال میان عید دیدنی. داداش کوچیک من با این که اونا رو دیده و میشناسه، اما نسبت فامیلیشون رو نمیدونه. چون عموم رو ندیده، امروز واسش توضیح دادم ولی میدونم باز...
-
گلابی رانی
چهارشنبه 13 مرداد 1395 23:26
دیروز غروب رفته بودم یه مغازه آبمیوه و کیک بخرم. وارد مغازه که شدم، یه پیرمرد به همراه فروشنده، انتهای مغازه جلوی یخچال آبمیوه ها واستاده بودن. مردِ پا به سن گذاشته، از این آدمهای روستایی بود که هنوز چهارشانه و راست قامت و بنیه دار بود و فقط سر و صورتی سفید کرده و چین و چروکی بهم زده بود. من مستقیم رفتم سمت اونا که...
-
سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت گیر...
سهشنبه 12 مرداد 1395 00:03
خوایلو خب امتحان میکنیم یک دو سه یک دو سه، اوکی. حله، آخه گوشیم قاط زده هر آینه ممکنه بزنه بیرون از برنومه. دیدین بعضیا چقده سخت گیرن، مثلا طرف رفته سیصد میلون! ماشین خریده، زورش میاد یه شیرینی به شاگرد مغازه بده. خب بالاخره بعضیام از همین پولا و انعاما ارتزاق میکنن. داشتم فکر میکردم اگه همه انقد سختگیر و اهل حساب...
-
آره یا نه، بگو! ...*
سهشنبه 22 تیر 1395 01:19
قالبم خوبه؟ - یه قالب سنتی تر میخواهم. - عکس میخوام واسه اول وبلاگ بذارم، حال چه کنم؟ -... *احمد آزاد _________________________________ پی نوشت : متشکر از نظر دوست(تان)
-
خنده
سهشنبه 15 تیر 1395 00:05
خنده، شاید یه ورزش باشه اصن، همونطور که باشگاهشم زدن تو هند. ولی من فکر میکنم خنده یه مهارته، یه هنر، که باید یادش بگیریم. از بچگی. خوش بحال اونایی که راحت میخندن، به قول معروف به ترک دیوار میخندن، بلدن چطور شاد باشن، مسخره بازی در بیارن. و ما باید آویزون اونا باشیم واسه تولید شادی. و این خیلی بده وقتی که یه مشت بچه...
-
خوشم باشه.
پنجشنبه 10 تیر 1395 23:15
خدا کنه زیاد این پریشونی طول نکشه، فقط دوست دارم برم خونه و بچسبم به بیکاریم.
-
پنجره بارونی
پنجشنبه 27 خرداد 1395 17:34
تازه احساس میکنم که چشام بارونیه پشت این پنجره ها داره بارون می باره تازه احساس میکنم که چشام بارونیه پشت این پنجره ها داره بارون میییی باااااره وقتی بارون می باره رو غبار جاده ها وقتی هر خاطره ای تو رو یادم می آره وقتی توی آینه خودمو گم می کنم میدونم که لحظه هام رنگ آبی نداره ناصر عبداللهی
-
عاقبت ظلم تو رو یه روز تلافی می کنم...
سهشنبه 11 خرداد 1395 16:06
اولین بار پشت یه ماشین سنگین خوندم، نوشته بود: عاقبت ظلم تو رو یه روز تلافی می کنم...تهرون! بعدنا دیدم که داریوش خونده، ینی شنیدم. البته بی تهرون. انتقام خیلی باحاله! اصن به آدم انگییزه میده! یک انتقام سخت... حالا ولی مسئله اینه که از مقصرین اصلی هیچوقت نمیشه انتقام گرفت. فقط میشه زد آخرین حلقه این زنجیره رو داغون...
-
بوی قرمه سبزی ...
جمعه 7 خرداد 1395 19:10
تا حالا براتون پیش اومده یهو یاد یه چیزی بیفتین که اصلن ربطی به شرایط حالتون نداره!؟ خیلی غیر منتظره مثلا یهو یاد یه خاطره ای یا منظره ای یا صحنه ای یا مکالمه ای بیفتین... یا حتی بویی! برای من زیاد پیش میاد، زیاد که نه ولی پیش میاد. مثلا همین الان که یه عصر جمعه معمولی نیمه بهار نیمه تابستونی خلوت و نه دلگیره، و من...
-
ژل عزیز است غنیمت شمریدش ...
دوشنبه 3 خرداد 1395 23:02
دقت کردین تا حالا یه سری چیزای خیلی ساده رو بلد نبودیم و بعد از گذشت زمان بسیار و به صورت اتفاقی یا خود آموز یا ... یاد میگیریم؟! تازه اگه یاد بگیریم! ینی ممکنه اصن یاد نگیریمش، و حیف بشه ! چیزای خیلی پیش پا افتاده. ولی همین نکات میتونه خیلی مهم باشه تو زندگی ها! حالا یه نمونه اش که برای خودم پیش اومده همین ژله. من...
-
داش آکل به عشق کی سر میکنه...
شنبه 1 خرداد 1395 16:30
نظم. نظم چیز خوبیه. ولی هیچ وقت نتونستم تو زندگیم پیاده اش کنم. مخصوصا در فکر کردن. اصن شاید دنیا انقدر بینظمه که ما مشغول باشیم برای منظم کردنش، خوبیش اینه که بیکار نیستیم. و بی نظمی هایی که این وسط مزه میده گاه گاهی.